دیوانه

و باز هم ناامیدی از امید
بیابانی تاریک، شن‌هایی سرد
و ستارگانی که کاملن متقارن در بالای سرم چیده‌شده‌اند
انگار که قطاعی ۳۰ درجه‌ای از الگوی ستارگان، دوازده‌بار در آسمان تکرار شده
تا جهت‌یابی را از من بگیرد.
و دوازده قرص کامل ماه نیز در مرکز این دوازده قطاع قرار گرفته
ولی گویی نور تنها یک خورشید میان این‌ها تقسیم‌شده، و هر یک بسیار کم‌فروغند.

هر بار تلاش کردم تا روشی ابداع کنم تا به سویی حرکت کنم.
و هر بار در نهایت فهمیدم که در حال چرخش به دور خود بوده‌ام.

نمی‌دانم، شاید فضای این دنیا سه بعدی نیست.
در ابعاد بالاتر طوری خمیده است
که مرا در هر حال، امکان حرکت گرفته است
و توهمی سه بعدی، به من امیدِ دروغین حرکت می‌دهد.

این امید دروغین هم، اکنون دیگر مسخره می‌نماید.

سردیِ مرگ‌آور شن‌های این سرزمین مرده
و تقارن زیبای لعنتیِ آسمان، که مرا خشکانده
دیوانه‌ام کرده است…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *