میچرخد
میچرخد
همهی ذرات دنیا دور سر من میچرخد
تمام آهنگهایی که نواخته نشد
انگشتانی که روی کلاویهها نرفت
کلماتی که بر زبان چاری نشد
گرمایی که در سوزِ بیرحمِ جهان، گم شد
دستانی که به یکدیگر قفل نخواهند شد
کدهایی که هیچگاه نوشته نخواهد شد
قهوههایی که نوشیده نخواهد شد
بستنیهایی که لبخند را بر لبانمان نخواهد آورد
ثانیههایی که بدونِ دیدنِ خندههایمان خواهند گذشت
روزهایی که تنهای تنها در خانه سپری خواهد شد
بارانی که کسی زیرش قدم نخواهد زد
هدیهای که خریده نخواهد شد
رویاهایی که کاه بودند در مقابلِ شعلهی بی رحم کبریت
دو گیرهی چوبی، که دیگر جایشان روی میزم نخواهد بود
معجزهای که رخ نخواهد داد…